دو کلمه

ساخت وبلاگ

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گِلی ، لؤ لؤ و مرجان نشود "حافظ" دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 13:17

داشتم سایت فیلم bia2moviez را نگاه میکردم که گاهی دیالوگهای مشهوری از فیلمها را میگذارد. امروز این دیالوگ را از فیلم La Haine محصول 1995 را گذاشته بود:" اون جوک رو شنیدی که یارو از پنجاه طبقه به پایین پرت میشه، وقتی هر طبقه رو پشت سر میذاره، میگه تا اینجاش که به خیر گذشت؟ این داستان زندگی ماست. تا اینجاش به خیر گذشته ولی آخرش چی؟"یا این جمله در فیلم The Sea Inside محصول 2004" تجربه نشون داده تو هر طور که باشی، مردم طور دیگه ای فکر میکنن..." دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 98 تاريخ : جمعه 25 شهريور 1401 ساعت: 20:52

سالهای 52 - 53 بود که از رادیو یک برنامه آموزش کنکور مختصر و مفیدی پخش می شد که در انتراکت آن یدالله رویایی تکه هایی ادبی می خواند. یک بار تکه ای از رمان "خداحافظ گاری کوپر" را خواند. صدای خوبی داشت و مطلب را می فهمید و خوانش اش در آدم تاثیر میگذاشت. من هنوز صدایش در گوشم است. امروز در خبرها خواندم در سن 90 سالگی در پاریس در گذشته است. شاعر نو پردازی بود که یادم است کتاب شعرش به نام "دریا" مطرح بود. ولی من شعرهایش را زیاد نخوانده ام و یا اگر هم خوانده ام تاثیر نگرفته ام. روحش شادهمچنین در خبرها خواندم که ایرنه پاپاس هم درگذشته است. او را در فیلم زوربا به یاد می آورم. بیشتر در فیلمهای مطرح بازی میکرد. و کاراکتر مخصوص به خود داشت. اگر بخواهم در هنرپیشه های ایرانی کسی را شبیه اش مثال بزنم باید شاید گفت "فاطمه معتمد آریا". باری روحش شاد. دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 97 تاريخ : جمعه 25 شهريور 1401 ساعت: 20:52

فیلم rogue agent را تماشا میکردم. فیلم خوش ساختی بود. بعضی کانال ها آن را "مامور سرکش" ترجمه کرده اند. که با توجه به محتوای فیلم باید "مامور خبیث" ترجمه کرد. زیرا در مقابل لغت rogue در دیکشنری این معادل های فارسی وجود دارد: 1: آدم دغل یا خبیث 2:(آدم) ناقلا، نخاله 3:(جانور) تک زی، وحشی 4:تک رو ، خودسرشخصیت اصلی فیلم یک ناقهرمان است که می تواند آدمها را فریب دهد. آنهم فریبی شبیه شستشوی مغزی. تحت تاثیر فیلم، آمد این جمله ها به خاطر من:او توانست/ کسان بی شماری را / به دست باد بسپارد | زین جهت / امروز / جملگی باد به دستیم همه دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 108 تاريخ : شنبه 19 شهريور 1401 ساعت: 18:06

" تو مین وایل meanwhile یه زنگی به آزمایشگاه آرامش بزن ببین پی سی آر سریع میده" ساعت 7 شب است و امشب برادر ساعت 12:30 بامداد باید فرودگاه باشد و ساعت 3:30 بامداد با هواپیمایی ترکیش ایر لاین پرواز دارد به آمریکا. یادش نبوده و حالا متوجه شده که مسافرین آمریکا باید پی سی آر منفی داشته باشند. موبایلم را خانه جا گذاشته ام. مسیریابی را عادت کرده ام با "نشان" انجام دهم. مصیبتی است بدون جی پی اس و موبایل جنت آباد رفتن. گیج در خیابانی که فکر می کنم باید نزدیکی های جنت آباد باشد. از عابری راه را می پرسیم. میگوید نمی داند از مغازه ای که آن بغل بود بپرسیم. برادر از مغازه دار می پرسد. "اول u tru ، بعد چهار راه اول نه چهار راه بعدی "چهار راه تهران پارس" سمت چپ جنب کوچه نسترن." به چهار راه دوم می رسم. از کجا بفهمم که این همان چهارراهی است که باید به سمت چپ بپیچیم. از ماشین بغلی می پرسم: "ببخشید این چهار راه تهران پارس است؟" می گوید "تهران پارس که شرق تهرانه. این چهار راه ایران پارس است." برادر خنده میکند که سوتی داده مجددا. برای عذر بدتر از گناه میگه ولی مغازه دار گفت تهران پارس. در زمانی که برادر رفته پی سی آر بدهد من تو فکرم که چطوری به خانه باید برگشت. مردی به ماشین اش تکیه داده و دارد با پسر خردسالش بازی می کند. توی دلم می گویم این بچه تا بزرگ شود با چه دنیایی روبرو خواهد شد. بعد با خودم فکر میکنم بهتر است از مرد بپرسم. "ببخشید "همت" کدوم طرفه من امروز موبایلم را جا گذاشته ام و مسیرها را نمی دانم. می گوید "کجا می خواهی بروی" آدرس میدهم. می گوید " نیازی نیست بروی "همت" ، بزرگراه "نیایش" همین خیابان بالایی است." تشکر می کنم و خیالم راحت می شود. 450 هزار تومان پی سی آر . به علت عجله قرار دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 91 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 13:00

"...صورتم را در شیشۀ تیرۀ بالای نیمدری نگاه می کنم. خودش است.جلال آریان - پیش نویس یک زندگی ناتمام و گمشده، پرت شده توی جمهوری اسلامی ایران..." صفحه 52 از رمان "نامه ای به دنیا" اثر زنده یاد اسماعیل فصیحبا ذکر این نکته که سال 1353 که ایشان در کلاس درس میداد هیچ شباهتی به جلال آریان نداشت. قدی نسبتا کوتاه داشت با گردنی نامحسوس و موی سر از پهلو به طرف دیگر شانه شده تا طاسی وسط سر را بپوشاند. آن موقع رمان "شراب خام" و "دل کور" ش چاپ شده بود. در کلاس هیچ از رمان هایش حرفی نمی زد. خیلی خشک نامه نگاری به زبان انگلیسی را درس میداد و می رفت. دانشکده نفت آبادان. من 17 سال داشتم و داشتم "پاورچین پاورچین ، دور می شدم در کوچه سنجاقک ها، بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون. دلم از غربت سنجاقک پر" (سپهری)امروز هم که در اخبار خبر درگذشت عباس معروفی بر اثر سرطان لنفاوی را خواندم (هم سن من بود و من به مرگ های افراد هم سن خودم خوب دقت می کنم!). من هیچ اثری از ایشان نخوانده ام. ولی "سمفونی مردگان" ش معروف است. شاید وقتی دیگر. روحش شاد. دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 93 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 13:00

در مورد نویسنده ای به نام "منوچهر کی مرام" یا دکتر کی مرام می خواندم. برایم جالب بود که ایشان فارغ التحصیل دامپزشکی بوده ولی فیلم نامه نویس و کتاب کودک نویس شده است. متولد 1306 بوده و متوفی 1382. در یک جا در مورد نحوه درست شدن فیلم نامه می گوید: "...نظریاتی که تهیه کننده می داد بعد از این مرحله بود. یعنی می گفت این جا دو" بزن بزن " کم داره یا دو تا آهنگ و آواز کم داره یا اینکه می گفت این جا خوب است اشکی بگیریم، وایده هایی از این قبیل. من هم تا آنجا که می شد به خورد قصه داد، سعی می کردم این کار را بکنم. " دکتر کی مرام در گورستان مونپارناس پاریس به خاک سپرده شده است. دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 7 شهريور 1401 ساعت: 22:13

از میدان غازها می پیچم سمت خیابان اصلی خانه. چشمم می خورد به زنی که در کنار دیوار نزدیک سطل زباله فلزی شهرداری نشسته است و یک بچه خردسال روی دستش خوابیده و یک پسر شاید 3 یا 4 ساله کنارش نشسته. اندوه. به رانندگی ادامه می دهم. یک تاکسی زرد رنگ در مقابلم. پشت شیشه اش نوشته "ما مسئولیم" . خدایا این چه اتفاقاتی است. انگار کسی دارد با آدم ارتباط می گیرد. در پیچ خیابان پارک می کنم. از ATM بانک پولی. پیاده برگشت به میدان "غازها". جلو که می روم می بینم نایلنی جلویش پهن است و لیف و این جور چیزهای خرد. پولی میدهم و بر میگردم به سراغ ماشین. تشکر و دعا میکند. چه عجیب است حیات و چرا باغچه خانه او سیب نداشت؟ و چرا ماشینها به راه خویش ادامه می دهند. مادری با دو فرزند خردسال در کنار دیواری در میدان غازها. دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 3 شهريور 1401 ساعت: 13:08